روانشناسی اقتصادی چیست؟ روانشناسی در بورس و فارکس

با توجه به نزدیکی مباحث رفتاری و اقتصادی در جهت بررسی و مطالعه مالیه رفتاری در ابتدای امر به ارایه مطالب هرچند کوتاه در ارتباط با اقتصاد رفتاری پرداخته می شود و در ادامه بحث مالیه رفتاری که می تواند یکی از موضوعات اقتصاد باشد پیگیری می گردد .
اقتصاد رفتاری رشتهای است که با روش علمی در فضای “روانشناسی” شناختی، فاکتورهای مربوط به احساسات و اجتماع را در تحلیل و فهم بازارها و عوامل اقتصادی به کار میگیرد. از آنجا که واحد تحلیل در این دو علم، فرد و رفتار او می باشد تعامل بین علم اقتصاد و روان شناسی می تواند برای نظریه پردازی اقتصادی مورد استفاده اقتصاددانان قرار گیرد در طی سالهای اخیر محققانی هم چون دانیل کانمن، آمارس تورسکی، دیک تالر و اخیراً نیز کالین کامرر و جرج لاونستین، برخی از اصول و اندیشههای علم اقتصاد را به عنوان اصولی غیر واقع گرایانه از نظر روانشناختی، مورد انتقاد قرار دادهاند.
مقدمه ای بر روانشناسی مالی در بازار بورس
اقتصاددانانی نظیر کنت ارو، پیتر دیاموند، دان مک فادن تنها تحقیقات اندکی را در این زمینه انجام دادهاند ولی گستردگی اقتصاد را ترویج ننمودهاند این نابسامانی به وجود آمده در مورد واقع گرایی روانشناختی هم اکنون منجر به بروز به نتایجی گردیده است.عمدتاً تلاشهایی تحت عنوان”علم اقتصاد رفتاری” صورت گرفته تا از نظر روانشناختی ماهیت و نتایج بسیار واقعی تر از طبیعت انسان در علم اقتصاد بدست آید که این ماهیتها به طرز نامحدودی در دهه اخیر، گسترش و فزونی یافته است.تاجایی که امروز علم اقتصاد رفتاری جایگاه خود را در اقتصاد متعارف باز کرده است.
اقتصاد رفتاری به دنبال افزایش قدرت توضیح دهندگی علم اقتصاد از طریق واقعی تر کردن بنیانهای روانشناسی است.هسته اصلی اقتصاد رفتاری اعتقاد به افزایش واقع گرایی زیربناهای روانشناختی علم اقتصاد است که سبب بهبود نظریههای اقتصادی در انجام وظایف خود نظیر توصیف بهتر تئوریها، پیشبینی بهتر حوادث و پیشنهاد سیاستهای اقتصادی بهتر میشود.
البته این دیدگاه در جایگاه نفی اساس اقتصاد نئوکلاسیک برپایه حداکثر کردن مطلوبیت، تعادل و کارایی قرار ندارد.چراکه دیدگاه نئو کلاسیک مفید است و چارچوب تئوریک مناسبی برای تحلیلهای اقتصاددانان فراهم میآورد که در خیلی از زمینهها نیز پیش بینیهای صحیحی انجام میدهد اما در برخی موارد ناکار آمد است و میبایستی تعدیل شود که این مجرای بروز علم اقتصاد رفتاری است. .
اکثر مقالات در زمینه اقتصاد رفتاری تعدادی از فروض بنیادین اقتصاد نئوکلاسیک را با توجه به واقع گرایی روانشناختی تعدیل میکند.البته اقتصاد رفتاری را نباید به عنوان نظریات رادیکال در نظر گرفت.چراکه فقط به دنبال آزاد کردن فروض ساده کننده اساس اقتصاد نئوکلاسیک است.برای مثال اقتصاددانان نئوکلاسیک به طور مشخص ابراز میکنند که انسانها در مورد انصاف و عدالت نگران نیستند.که با حذف این فرض میتوان به نظریات واقعی تر در علم اقتصاد رسید.
روانشناسی اقتصادی چیست؟
با استفاده از روانشناسی و علم اقتصاد، بر این فرض تاکید میکند که مبانی شناخت آدمیان، آنان را از تصمیمهای عقلایی دور میکند حتی اگر آنان بیشترین تلاش خود را برای پیدا کردن گزینههای عقلایی به کار بندند به عبارت دیگر فروض سفت و سخت عقلانیت که در مدل سازی اقتصادی استفاده می شود را با فروضی كه سازگار با درك روانشناختی هستند، و در حالی كه ادعا و تاكید بر ساختار ریاضی و توضیح رخدادهای طبیعی دارند، جایگزین می کند. البته برای چندین دهه، دانشمندان علوم اجتماعی مدلهای اقتصادی را بدلیل فرض عقلانیت و خردپذیری زیاد مورد انتقاد قرار دادهاند و اقتصاددانان نیز از این مدلها به عنوان یك تقریب مفید و خوب همواره دفاع کرده اند.
مالیه رفتاری شامل بخش گسترده ای از جنبه های روان شناسی وعلوم اجتماعی است كه با فرضیه بازار كارا تناقض دارد. در حقیقت مالیه رفتاری مطالعه چگونگی تفسیر وعمل بر مبنای اطلاعات برای اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری آگاهانه توسط افراد است به عبارت دیگر به دنبال تأثیر فرایندهای روان شناختی در فرآیند تصمیم گیری است. قصد مالیه رفتاری تجزیه و تحلیل و بررسی پدیده های جامع بازار بر اساس مکانیسم های روانی رفتار های سرمایه گذاری است.
عوامل مربوط به یک مدل اقتصاد روان شناختی چیست؟ ونرایج یک توضیح بسیار خوبی در این زمینه می دهد. اصولی که از مردم ارائه شده این است که پدیده های اقتصادی یکسان ممکن است ،درک متفاوت وغیر معقولی داشته باشد . شناخت مردم ذهنی و قضاوتی است .به عنوان یک نتیجه ،واکنش و پاسخ هر یک از آنها ممکن است از دیگری متفاوت باشد اما در هر زمان ممکن است بر واکنش ودرک دیگری اثر بگذارد.
بررسی عوامل انسانی در روانشناسی سرمایه
با درنظر گرفتن این فرض که سرمایه گذاران عقلایی وتحت تئوری مالی مدرن عمل می کنند انحراف قیمت بازارسهام در بیشتر مواقع برابرارزش ذاتی آن خواهد بود که منعکس کننده تمام عوامل اساسی از سهام مانند وضعیت مالی ،سودآوری ،عملکرد ،عوامل زیست محیطی ،چرخه اقتصادی ،محیط قانونی، رقابت ،چشم انداز رشد ،عوامل صنعتی و…. در تئوری مالی مدرن ،اثر عوامل روانی در نظر گرفته نمی شود و بسیاری ازمردم می توانند به برآوردی عادلانه ای ازارزش ذاتی وارزش عادلانه سهام برسند.
عوامل انسانی در بازار های سرمایه گذاری مانند همه ی بازارهایی که بوسیله انسان ایجاد شده بسیار مهم هستند اهمیت مالیه رفتاری در توضیح سود بازار سهام، در سال ١٩٨٠ مورد توجه قرار گرفت .مخصوصاَ بعد ازایجاد تئوری چشم انداز توسط پروفسور کانمان و پروفسور تیورسکی که توانستند به عنوان دانشمندان برجسته در این زمینه تحولی را ایجاد کنند برای اولین بار مالیه رفتاری رابه رسمیت شناختند.
پژوهش های مالیه رفتاری تنها مربوط به تئوری و نظریه نیستند .بسیاری از انواع بازار ها می توانند بوسیله تحقیقات اختصاصی که در این زمینه صورت گرفته توضیح داده شوند .ناتوانی تشکیل یک نظریه منسجم از مالیه رفتاری می تواند به دلیل پیچیدگی رفتار انسان باشد.
مرحله ی گذر از مالی استاندارد
چندی پیش كه زمان زیادی نیز از آن نمی گذرد، در حوزه مالی به افراد توجه نمی شد، پایه و اساس بسیاری از تصمیمات در طی سال های بسیاری می بایست از مجرای چهار مرحله ی تصمیم گیری و یا برنامه ریزی می گذشت. در طی این فرایند ابتدا به طرح و شناسائی مسئله پرداخته می شد. سپس راه حل های مختلف پیدا می شد. در مرحله بعد چندین آلترناتیو مختلف مورد بررسی و توسعه قرار می گرفت ودر مرحله آخر بهتربن راه حل انتخاب می گردید.
به همین علت آن را فرایند حل مسئله نامیده اند. اعتقاد بر آن بود كه انسان عاقل در اتخاذ تصمیمات پیش روی خویش ازهمه ی این مراحل گذر می نماید تا بهترین تصمیم را اخذ نماید. چنین اعتقادی دیدگاه تازه ای را به وجود آورد كه همانا” تصمیم گیری عقلانی ” نام دارد در حوزه مالی و اقتصادی به طور عام و سرمایه گذاری به طور خاص راه صحیح رسیدن به حداكثر نمودن حقوق صاحبان سهم یا گاهی سود را گذر ازمعبر تصمیم گیری عقلانی می دانستند.
یافته های یوجین فاما در مورد بازارهای كارآ راه را بر این تفكر هموارتر ساخت و نیروی اشاعه به این دیدگاه را درگستره ی جهان فزونی بخشید. پس از مطرح شدن فرضیه ی بازار كارا در دهه ی 1960 تحقیقات بسیاری روی این مفروضات و قابلیت توضیح آن در روندهای بازار سرمایه ، صورت گرفته است . تئوری آربیتراژ میلر و مودیگلیانی، تئوری پرتفوی ماركویتز تئوری قیمت گذاری دارائیهای سرمایه ای كه توسط شارپ و لینتر مطرح گردید و تئوری قیمت گذاری اوراق اختیار معامله از بلیك، مرتون و اسكولز اساس،پایه و شالوده ای به وجود آوردند كه مباحث مالی استاندارد، به عنوان یك دانش، بر پایه این تئوریها، شكل گرفتند.
فرض اساسی تمام این تئوریها ، کارائی بازار است و چنین فرض می کنند که بازارها، قابل تجزیه و تحلیل و بررسی هستند، بر این پیش فرض استوار است که فعالان بازار به صورت عقلایی، عمل می کنند. این عقلانیت از این راه ظهور پیدا می کند: افراد در بازار براساس تئوری مطلوبیت مورد انتظار تصمیم گیری می کنند و پیش بینی هایی را در رابطه با آینده انجام می دهند طبق فرضیه بازارکارا، قیمت های دارایی مالی در برگیرنده همه اطلاعات موجود مربوط به آن دارایی هاست و قیمت ها در هر زمانی به عنوان تخمین بهینه ای از ارزش صحیح سرمایه گذاری شكل می گیرند.
این فرضیه بر این اساس قرار دارد که سرمایه گذاران رفتار عقلایی دارند . به این معنی که همه اطلاعات موجود و در دسترس را پردازش کرده و به دنبال حداکثر ساختن مطلوبیت مورد انتظار هستند . به بیان دیگر دارایی های مالی همیشه به صورت عقلایی قیمت گذاری می شوند ، بنابراین قیمت ها زمانی که ظهور پیدا می کنند حرکتها و تغییرات بعدی آنها قابل پیش بینی نیست زیرا تغییرات قیمت تنها به علت اطلاعات جدیدی که در بازار جریان می یابد اتفاق می افتد و در نتیجه کسی نمی تواند بازده غیر عادی و بالاتر از میانگین را داشته باشد.
نقش احساسات انسانی در روانشناسی پول و مدیریت سرمایه
در این تئوری جایی برای احساسات انسانی و خطای شناختی درتصمیم گیری های مالی باقی نگذاشته است. اندیشمندی به نام هربرت سایمون نظریه ای را تحت عنوان” عقلانیت محدود ” عنوان نمود. وی بر این اعتقاد بود كه افراد در تصمیم گیری خود-چه اقتصادی وچه غیر اقتصادی – آنگونه كه در فرایند تصمیم گیری عقلانی عنوان شده عمل نمی كنند. علت این امر را عقلانیت محدود افراد دانست.
به نظر سایمون افراد در شرایط روزمره وتصمیمات خود زمانی كه به یك راه حل ،پاسخ و یا موردی كه به اندازه كافی خوب باشند برسند همان را بر می گزینند. به همین علت گاه به این نظریه ،نظریه ی”اندازه ی كافی خوب ” نیز اطلاق شده است .چنین دیدگاهی به علت نزدیك تر بودن به دیدگاههای اقتصادی و حتی سیستمی مورد توجه قرار گرفت تاجائیكه حتی با استناد بر آن نوعی انقلاب فكری در مكاتب اقتصادی و مالی به وقوع پیوست و در نتیجه مكتب فكری جدیدی را به وجود آورد.
مكتب فكری جدید تدریجا در دهه ی 90 به عنوان یكی از زمینه های مالی پذیرفته شد.این مكتب فكری با مشاهده ناتوانی مدل های موجود ،كه مبتنی بر عقلانیت كامل و عدم وجود آربیتراژ یا حذف چنین فرصت هایی در كوتاه مدت بودند.
در طی دهه اخیر اندیشمندان مالی سعی در تبیین و یافتن علل موارد خاص فوق، با كمك از سایر علوم، همانند روانشناسی، علوم اجتماعی و فیزیك بودهاند. از اینرو حوزههای میان رشتهای تحت عناوین اقتصاد مالی، اقتصاد سنجی مالی، ریاضیات مالی، نظریه بیمه و نظریه تصمیم گیری به سرعت شكل گرفت. از مطالعاتی كه در این زمینه به سرعت گسترش یافت و تا حدودی توانست پدیدههای مذكور را تبیین نماید، ادغام نظریه های اقتصادی با نظریههای رایج روانشناسی بود، كه تحت عنوان مالی رفتاریمطرح شد.
از بنیانگذاران این حوزه از دانش مالی روانشناسی مشهور دانیل كاهنمن است كه در سال 2001 به خاطر ارایه مدلهایی جهت تبیین رفتار سرمایهگذاران تحت شرایط عدم اطمینان به دریافت جایزة نوبل اقتصادی نائل شد.
بررسی نهایی روانشناسی سرمایه در بازار بورس و فارکس
امروزه ایده رفتار كاملا عقلایی سرمایه گذاران كه همواره به دنبال حداكثر سازی مطلوبیت خویش هستند جهت توجیه رفتار و واكنش بازار، كافی نیست. حتی شواهدی وجود دارد كه بر اساس آنها بسیاری از الگوهای مالی رفتاری كه ریشه در اعماق ذات افراد دارند، به سختی می توان با آموزش بر آن غلبه كرد.نتایج برخی تحقیقات حاكی از آن است كه درآمد سرمایه گذاری با اتفاقات قبلی مرتبط نیست و گاهی با اخبار متفاوت فراواكنش یا فرو واكنشی در قیمت ها و تصمیمات حادث می شود.
همچنین در تحقیقاتی به اثبات رسیده است درآمد تجمعی با درآمد فعلی همبستگی معكوس دارد. اینها همه حاكی از وجود نوعی رفتار خاص در تصمیمات است. از علل توجه رو به گسترش به مالی رفتاری، فهمیدن بهتر رفتار سرمایه گذاران است .همچنین برای درك تصمیماتی كه شركت ها برای مدیریت دارایی اخذ می نمایند و حتی ارتباط بانك ها با مشتریان نیز می توان اشاره نمود.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.